جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۱۷: که می برد به سوی دوستان سلام غریبان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
که می برد به سوی دوستان سلام غریبان که می برد به سوی خان و مان پیام غریبان نسیم باد صبا! نزد یار ما گذری کن به دوستان قدیمی رسان سلام غریبان به وقت شام من خسته زار زار بگریم که گریه بیشتر آرد نماز شام غریبان زمانه هر نفسم شربتی دگر دهد از غم که جای شربت ناکامی ست کام غریبان مرا به غربت اگر روز تیره است عجب نیست که آفتاب نتابد فراز بام غریبان ز تاب غربت و غم موج خون به اوج برآید به پیش دیده من گر برند نام غریبان جلال دارد امید وصال یار و ندارد امید آن که برآرد زمانه کام غریبان جلال عضد یزدی