جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۱۱: ما شب و روز رند و و مَی خواریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما شب و روز رند و و مَی خواریم ساکن آستان خمّاریم جام در دست و دوست پیش نظر وز دو عالم فراغتی داریم صبحدم چون نهیم مَی بر کف عالم هست نیست پنداریم دو جهان را به نیم جو نخریم جام مَی را به جان خریداریم روز و شب رند و مست و مدهوشیم کس نبیند دمی که هشیاریم ما صبوحی کشان سرمستیم ما خراباتیان مَی خواریم شامگه بر کنار صحراییم صبحدم در میان گلزاریم دل و دین گو برو ز دست که ما شیوه خود ز دست نگذاریم سلطنت دونِ ماست تا چو جلال بنده خسرو جها نداریم هر زمان نام شیخ ابواسحق بر دل و دست و دیده بنگاریم ما غلامان حلقه در گوشیم بر جبین داغ بندگی داریم جلال عضد یزدی