جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۲: ای به ما نزدیک همچون جان و دور از ما چو دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای به ما نزدیک همچون جان و دور از ما چو دل کرده ام از شوق لعلت دیده را دریا چو دل تو دل و جان منی بی تو نشاید زیستن یا چو جان خواهم که باشی در بر من یا چو دل بند زلفت بر گشودی شد دلم پیدا در او لعل لب بگشا ز هم تا جان شود پیدا چو دل تو به نزد ما عزیز و آشنایی همچو جان ما به نزدیک تو خواریم و غریب آسا چو دل جان به جایی ماند و دل جایی و من جای دگر دل چو من تنها ز جان و جان ز من تنها چو دل سرمه کش چشم مرا از خاک پایت ورنه من عالمی پر خون کنم از چشم خون پالا چو دل قطره خون است لعلت من خیالش را از آن کرده ام در اندرون سینه خود جا چو دل ای جلال! از سر برون کن آرزوی زلف او تا به کی باشی ازین سان بسته سودا چو دل جلال عضد یزدی