جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۰: زلف تو بر ماه نهد پای خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف تو بر ماه نهد پای خویش پهلوی خورشید کند جای خویش عاقبتش سر ببرند آن که او بیش ز اندازه نهد پای خویش سلسله بر پای صبا می نهد از شکن سلسله آسای خویش هرکسی آشفته دیگر کسی ست وز همه آشفته و شیدای خویش حاصلش آشفتگی و تیرگی ست هر که بود معتقد رای خویش دیر که سودای خطت پُخت زود سر بنهد در سر سودای خویش کار جهان بین که کند هندویی هم سر بالای تو بالای خویش پاس رخت دارد در صبح و شام دزد بود خازن کالای خویش کرد تمنّای رُخت چون جلال هست پریشان ز تمنّای خویش جلال عضد یزدی