جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۹۶: باده بیاور که نوبهار آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باده بیاور که نوبهار آمد غلغل بلبل ز شاخسار آمد زلف بنفشه چو عنبرافشان شد کاکل سنبل عبیر بار آمد سرو چو بستد مثال آزادی سربکشید و به جویبار آمد از چمن آمد مرا صبا به مشام رایحۀ نافه تتار آمد باد صبا سرّ سینه غنچه گفت به هر جا که در گذار آمد بود صبا پرده دار گل و اکنون پرده دریدن ز پرده دار آمد باده به دور آر کاندرین دوران خاک بر آن سر که هوشیار آمد دست و دل زاهدان ز کار افتاد گلبن می خوارگان به بار آمد زباده بخور، غم مخور به فصل بهار شادی آن کس که شاد خوار آمد در صفت نوبهار شعر جلال خوشتر از نقش نوبهار آمد جلال عضد یزدی