جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۲: می گزی لب را که طعم لعل خندانت خوش است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می گزی لب را که طعم لعل خندانت خوش است گوییا آن شکر شیرین به دندانت خوش است موی را شانه مزن برگرد مه پرچین مکن همچنان آشفته آن زلف پریشانت خوش است از لب گوهرفشانت نیست چشمم را شکیب چشم گریان مرا با لعل خندانت خوش است بس برین درگاه نالیدیم و نآمد رحمتت گوییا با ناله های دردمندانت خوش است جنگ پیدا می کنی و عشوه پنهان می دهی راستی سر تا قدم پیدا و پنهانت خوش است گیسویت سر می نهد بر پای کآن شوریده را در پناه سایه سرو خرامانت خوش است از برای قید دل زنجیر مشکینت نکوست وز برای حبس جان چاه زنخدانت خوش است پیرگشتی ای جلال! از زلف و غبغب ترک گوی همچو طفلان روزوشب باگوی و چوگانت خوش است جلال عضد یزدی