قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۵: عالمی را کرده سرگردان طواف کوی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عالمی را کرده سرگردان طواف کوی تو می نماید کج به مردم قبله ابروی تو پنجه خورشید برمی تابد از روی غضب از غرور حسن زور و قوت بازوی تو در رهت از روی شوق ای قبله جان کرده ام پشت بر محراب تا دیدم خم ابروی تو رو به هر جایی کسی دارد برای حاجتی هست ما را ای شه درماندگان رو سوی تو در بساط عشق چون پروانه آخر سوختیم ای چراغ عاشقان از اشتیاق روی تو وادی عشق است و در گردن من دیوانه را کار صد زنجیر برمی آید از یک موی تو پای تا سر عدل را نازم که در صحرای عشق می ستاند باج از شیر ژیان آهوی تو دست کوتاه است از دامان آتش خار را چون کشد قصاب این آتش عنان خوی تو قصاب کاشانی