قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۰: سراپایم چمن شد بس گل حسرت دمید از من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سراپایم چمن شد بس گل حسرت دمید از من چه رنگارنگ گل هایی توان هر روز چید از من برون شد روشنایی از نظر تا رفت آن دلبر تهی شد قالب از روح و روان تا پا کشید از من قدم خم شد چو ابرو تا ز دل برگشت مژگانش به جای اشک خون بارید چشمم تا برید از من ندارد مهر گویا کین بود در مذهب خوبان وگرنه جز محبت حرف دیگر کی شنید از من ندارم جنس نایابی که ترسم رایگان گردد به صد جان کی غمش را می تواند کس خرید از من به قربان تو گردم ز آرزو از من چه می پرسی چه می آید به درگاه تو دیگر جز امید از من به من بسیار می ماند نمی دانم که صنع حق مرا از خاک غم یا خاک غم را آفرید از من نگاه شوخ او ترسم در این صحرای پروحشت نیابد منزل خود را ز ناز از بس رمید از من به گفتار نظیری خویش را قصاب می خواهم که در روز جزا مظلوم تر نبود شهید از من قصاب کاشانی