قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۲: بهر قتلم داد پیغامی که من میخواستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهر قتلم داد پیغامی که من می خواستم از لبش حاصل شد آن کامی که من می خواستم از جواب تلخ آن شیرین زبان راضی شدم بود در این قند بادامی که من می خواستم شد درون سینه نقش خاتم دل داغ دار کرد پیدا این نگین نامی که من می خواستم سر زد از گرد عذار یار خط دل فریب در چمن گسترده شد دامی که من می خواستم ناله همدم، آه، آتش بار، مژگان، خون چکان داد آخر آن سرانجامی که من می خواستم گردش چشمی ز یک نظّاره ام مستانه کرد داد ساقی باده از جامی که من می خواستم از خم زلف تو آزادی نخواهد یافتن مرغ دل افتاده در دامی که من می خواستم در تبسم گفت زیر لب که قربانم شوی آخر آن مه داد دشنامی که من می خواستم بی تأمل در رهش قصاب کردم جان نثار شد نصیب امروز آرامی که من می خواستم قصاب کاشانی