قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۹: کجاست دیده که رو سوی یار خویش کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کجاست دیده که رو سوی یار خویش کنم علاج درد دل بی قرار خویش کنم ز خاک کوی بتان بو غم نمی آید مگر همان به سر خود غبار خویش کنم چو کرم پیله به خود در تنم شب هجران به حالتی که غمش را حصار خویش کنم به ابر جمله کریمان نظر فکنده و من نگه به چشم تر اشگبار خویش کنم به هجر اگر کشیم دل نمی کند باور دروغ وصل تو تا کی به کار خویش کنم خط غلامی او خطّ سرنوشت من است همین بس است که لوح مزار خویش کنم هزار حیف که در این چمن رسید خزان امان نداد که فکر بهار خویش کنم طمع به هیچ ندارم در این جهان قصاب سوای جان که فدای نگار خویش کنم قصاب کاشانی