انوری ابیوردی
قصاید
قصیده شماره ۵ - در مدح امیر سید مجدالدین ابوطالب: زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را وز خاک برون برد قدر امن و امان را در بلخ چه پیری و جوانی بهم افتاد اسباب فراغت بهم افتاد جهان را چون بخت جوان و خرد پیر گشادند بر منفعت خلق در دست و زبان را پیوسته ثنا گفت فلک همت این را همواره دعا گفت ملک دولت آن را این مزرعهٔ تخم سخا کرد زمین را وان دفتر آیات ثنا کرد زبان را آن دید جهان از کرم هر دو که هرگز در حصر نیاید نه یقین را نه گمان را نزد تو اگر صورت این حال نهانست بر رای تو پیدا کنم این راز نهان را بوطالب نعمه چو شهاب زکی از جود یک چند کم آورد چه دریا و چه کان را چون دست حوادث در این هر دو فروبست دربست جهان باز ز امساک میان را آن بود که بحر کرمش زود برانگیخت از لجهٔ کف ابر چو دریای روان را تا بر دهن خشک جهان نایژه بگشاد وز بیخ بزد شعلهٔ نار حدثان را ورنه که به تن باز رسانیدی از این قوم باکتم عدم رفته دو صد قافله جان را القصه از این طایفه کز روی مروت آسان گذرانند جهان گذران را زیر فلک پیر ز پیران و جوانان او ماند و تو دانی که نماند دگران را بختیست جوان اهل جهان را به حقیقت یارب تو نگهدار مر این بخت جوان را انوری ابیوردی
ظ„ط؛طھظ†ط§ظ…ظ‡
ط¬ط³طھط¬ظˆ
ظˆط²ظ†