اقبال لاهوری
پیام مشرق
محاوره ما بین حکیم فرانسوی اوگوست کنت و مرد مزدور : حکیم:
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حکیم: «بنی آدم اعضای یکدیگرند» همان نخل را شاخ و برگ و بر اند دماغ ار خرد زاست از فطرت است اگر پا زمین ساست از فطرت است یکی کار فرما ، یکی کار ساز نیاید ز محمود کار ایاز نبینی که از قسمت کار زیست سراپا چمن می شود خار زیست مرد مزدور: فریبی به حکمت مرا ای حکیم که نتوان شکست این طلسم قدیم مس خام را از زر اندوده ئی مرا خوی تسلیم فرموده ئی کند بحر را آبنایم اسیر ز خارا برد تیشه ام جوی شیر حق کوهکن دادی ای نکته سنج به پرویز پرکار و نا برده رنج خطا را به حکمت مگردان صواب خضر را نگیری بدام سراب به دوش زمین بار ، سرمایه دار ندارد گذشت از خور و خواب و کار جهان راست بهروزی از دست مزد ندانی که این هیچ کار است دزد پی جرم او پوزش آورده ئی به این عقل و دانش فسون خورده ئی اقبال لاهوری