مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۱۳۳: بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو بیزار شو بیزار شو وز خویش هم بیزار شو در مصر ما یک احمقی نک می فروشد یوسفی باور نمی داری مرا اینک سوی بازار شو بی چون تو را بی چون کند روی تو را گلگون کند خار از کفت بیرون کند وآنگه سوی گلزار شو مشنو تو هر مکر و فسون خون را چرا شویی به خون همچون قدح شو سرنگون و آن گاه دردی خوار شو در گردش چوگان او چون گوی شو چون گوی شو وز بهر نقل کرکسش مردار شو مردار شو آمد ندای آسمان آمد طبیب عاشقان خواهی که آید پیش تو بیمار شو بیمار شو این سینه را چون غار دان خلوتگه آن یار دان گر یار غاری هین بیا در غار شو در غار شو تو مرد نیک ساده ای زر را به دزدان داده ای خواهی بدانی دزد را طرار شو طرار شو خاموش وصف بحر و در کم گوی در دریای او خواهی که غواصی کنی دم دار شو دم دار شو مولانا بلخی