مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۰۸۰: چهار شعر بگفتم بگفت نی به از این
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چهار شعر بگفتم بگفت نی به از این بلی ولیک بده اولا شراب گزین بده به خمس مبارک مرا ششم جامی بگو بگیر و درآشام خمس با خمسین غزال خویش به من ده غزل ز من بستان نمای چهره شعریت و شعر تازه ببین خمار شعر نگویم خمار من بشکن بدان میی که نگنجد در آسمان و زمین ستیزه روی مرا لطف و دلبری تو کرد وگر نه سخت ادبناک بودم و مسکین هزارساله ادب را به یک قدح ببری خمار عشق تو نگذاشت دیده شرمین ز سایه تو جهان پر ز لیلی و مجنون هزار ویسه بسازد هزار گون رامین وگر نه سایه نمودی جمال وحدت تو در این جهان نه قران هست آمدی نه قرین تو آفتابی و جز تو چو سایه تابع توست گهی رود به شمال و گهی دود به یمین گهی محیط جهان و گهی به کل فانی به دست توست مسخر چو مهره تکوین جمال و حسن تو ساکن چو عشق ما پیچان جبین هجر تو بی چین چو سفره ما پرچین سکون حسن عجبتر که بی قراری ما و باز از این دو عجبتر چو سر کنی ز کمین مولانا بلخی