مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۲۰۷۴: مکن مکن که روا نیست بیگنه کشتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکن مکن که روا نیست بی گنه کشتن مرو مرو که چراغی و دیده روشن چو برگشادی از لطف خویشتن سر خم دماغ ما ز خمار تو است آبستن مبند آن سر خم را چو کیسه مدخل که خانه گردد تاری به بستن روزن چو آدمی به غم آماج تیر را ماند ندارد او جز مستی و بیخودی جوشن دو دست عشق مثال دو دست داوود است که همچو موم همی گردد از کفش آهن حدیث عشق هم از عشقباز باید جست که او چو آینه هم ناطق است و هم الکن دلا دو دست برآور سبک به گردن عشق اگر چه دارد او خون خلق در گردن ز خونبها بنترسد که گنج ها دارد که مرده زنده شود زان و وارهد ز کفن گرفت خواب گریبان تو بپر سوی غیب بگه ز غیب بیایی کشان کشان دامن که تا تمام غزل را بگویمت فردا که گل پگاه بچینند مردم از گلشن مولانا بلخی