مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۹۹۵: اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان اینک آن پردگیانی که خرد چادرشان همچو اندیشه به هر سینه بود مسکنشان همچو خورشید به هر خانه فتد لشکرشان نظر اولشان زنده کند عالم را در نظر هیچ نگنجد نظر دیگرشان ای بسا شب که من از آتششان همچو سپند بوده ام نعره زنان رقص کنان بر درشان گر تو بو می نبری بوی کن اجزای مرا بو گرفته ست دل و جان من از عنبرشان ور تو بس خشک دماغی به تو بو می نرسد سر بنه تا برسد بر تو دماغ ترشان خود چه باشد تر و خشک حیوانی و نبات مه نبات و حیوان و مه زمین مادرشان همه عالم به یکی قطره دریا غرقند چه قدر خورد تواند مگس از شکرشان مولانا بلخی