مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۹۹۳: هیچ باشد که رسد آن شکر و پسته من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هیچ باشد که رسد آن شکر و پسته من نقل سازد جهت این جگر خسته من دست خود بر سر من مالد از روی کرم که تو چونی هله ای بی دل و پابسته من سر گران گشته از آن باده بی ساغر من زعفران کشته بدین لاله بررسته من زخم بر تار تو اندرخور خود چون رانم ای گسسته رگت از زخمه آهسته من چون تنم جان نشود زان ابدی آب حیات چون دلم برنجهد زان بت برجسته من هله ای طیف خیالش بنشین و بشنو یک زمانی سخن پخته به نبشته من چون مه چارده شب را تو برآرای به حسن ای به شب ها و سحرها به دعا جسته من چند صف ها بشکستی و بدیدی همه را هیچ دیدی تو صفی چون صف اشکسته من لاله زار و چمن ار چه که همه ملک وی است هوس و رغبت او بین تو به گلدسته من لب ببند و قصص عشق به گوش او گوی که حریص آمد بر گفتن پیوسته من مولانا بلخی