مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۹۸۵: صنما بیار باده بنشان خمار مستان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صنما بیار باده بنشان خمار مستان که ببرد عشق رویت همگی قرار مستان می کهنه را کشان کن به صبوح گلستان کن که به جوش اندرآمد فلک از عقار مستان بده آن قرار جان را گل و لاله زار جان را ز نبات و قند پر کن دهن و کنار مستان قدحی به دست برنه به کف شکرلبان ده بنشان به آب رحمت به کرم غبار مستان صنما به چشم مستت دل و جان غلام دستت به می خوشی که هستت ببر اختیار مستان چو شراب لاله رنگت به دماغ ها برآید گل سرخ شرم دارد ز رخ و عذار مستان چو جناح و قلب مجلس ز شراب یافت مونس ببرد گلوی غم را سر ذوالفقار مستان صنما تو روز مایی غم و غصه سوز مایی ز تو است ای معلا همه کار و بار مستان بکشان تو گوش شیران چو شتر قطارشان کن که تو شیرگیر حقی به کفت مهار مستان ز عقیق جام داری نمکی تمام داری چه غریب دام داری جهت شکار مستان سخنی بماند جانی که تو بی بیان بدانی که تو رشک ساقیانی سر و افتخار مستان مولانا بلخی