مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۹۳: صد گوش نوم باز شد از راز شنودن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صد گوش نوم باز شد از راز شنودن بی بوددهنده نتوان زادن و بودن استودن تو باد بهار آمد و من باغ خوش حامله می گردد اجزا ز ستودن بر همدگر افتادن مستان چه لطیف است وز همدگر آن جام وفا را بربودن ای آنک به عشق رخ تو واجب و حق است آیینه دل را ز خرافات زدودن آواز صفیر تو شنیدیم و فریضه است این هدهد جان را گره از پای گشودن تا چند در این ابر نهان باشد آن ماه جان ها به لب آمد هله وقت است نمودن ای گلشن روی تو ز دی ایمن و فارغ وی سنبل ابروی تو ایمن ز درودن ساقی چو تویی کفر بود بودن هشیار وان شب که تویی ماه حرام است غنودن چون آمد پیراهن خوش بوی تو یوسف بس بارد و سرد است کنون لخلخه سودن گفتم که ببوسم کف پای تو مرا گفت آن جسم بود کش بتوانند بسودن پس تا شه ما گوید کو راست مسلم پر کردن افهام و بر افهام فزودن مولانا بلخی