مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۶۱: ای قاعده مستان در همدگر افتادن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای قاعده مستان در همدگر افتادن استیزه گری کردن در شور و شر افتادن عاشق بتر از مست است عاشق هم از آن دست است گویم که چه باشد عشق در کان زر افتادن زر خود چه بود عاشق سلطان سلاطین است ایمن شدن از مردن وز تاج سر افتادن درویش به دلق اندر و اندر بغلش گوهر او ننگ چرا دارد از در به در افتادن مست آمد دوش آن مه افکنده کمر در ره آگه نبد از مستی او از کمر افتادن گفتم که دلا برجه می بر کف جان برنه کافتاد چنین وقتی وقت است درافتادن با بلبل بستانی همدست شدن دستی با طوطی روحانی اندر شکر افتادن من بی دل و دل داده در راه تو افتاده والله که نمی دانم جای دگر افتادن گر جام تو بشکستم مستم صنما مستم مستم مهل از دستم و اندر خطر افتادن این قاعده نوزاد است وین رسم نو افتاده ست شیشه شکنی کردن در شیشه گر افتادن مولانا بلخی