مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۵۴: چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون نباشد مرغ خودبین را به باغ بیخودان پروا نشد مجنون آن لیلی به جز لیلی صد مجنون هزاران مجلس است آن سو و این مجلس از آن سوتر که این بی چونتر است اندر میان عالم بی چون ببین جان های آن شیران در آن بیشه ز اجل لرزان کز آن شیر اجل شیران نمی میزند الا خون بسی سیمرغ ربانی که تسبیحش اناالحق شد بسوزد پر و بال او اگر یک پر زند آن سون وزیر و حاجب و محمود ایازی را شده چاکر که آن جا کو قدم دارد بود سرهای مردان دون تو معذوری در انکارت که آن جا می شود حیران جنید و شیخ بسطامی شقیق و کرخی و ذاالنون ازیرا راه نتوان برد سوی آفتاب ای جان مگر کان آفتاب از خود برآید سوی این هامون مگر هم لطف شمس الدین تبریزیت برهاند وگر نی این غزل می خوان و بر خود می دم این افسون مولانا بلخی