مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۵۲: چو آمد روی مه رویم کی باشم من که باشم من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو آمد روی مه رویم کی باشم من که باشم من چو زاید آفتاب جان کجا ماند شب آبستن چه باشد خار گریان رو که چون سور بهار آید نگیرد رنگ و بوی خوش نگیرد خوی خندیدن چه باشد سنگ بی قیمت چو خورشید اندر او تابد که از سنگی برون ناید نگردد گوهر روشن چه باشد شیر نوزاده ز یک گربه زبون باشد چو شیر شیر آشامد شود او شیر شیرافکن یکی قطره منی بودی منی انداز کردت حق چو سیمابی بدی وز حق شدستی شاه سیمین تن منی دیگری داری که آن بحر است و این قطره قراضه است این منی تو و آن من هست چون معدن منی حق شود پیدا منی ما فنا گردد بسوزد خرمن هستی چو ماه حق کند خرمن گرفتم دامن جان را که پوشیده ست تشریفی که آن را نی گریبان است و نی تیریز و نی دامن قبای اطلس معنی که برقش کفرسوز آمد گر این اطلس همی خواهی پلاس حرص را برکن اگر پوشیدم این اطلس سخن پوشیده گویم بس اگر خود صد زبان دارم نگویم حرف چون سوسن چنین خلعت بدش در سر که نامش کرد مدثر شعارش صورت نیر دثارش سیرت احسن مولانا بلخی