مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۸۱۴: عشق تو آورد قدح پر ز بلای دل من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق تو آورد قدح پر ز بلای دل من گفتم می می نخورم گفت برای دل من داد می معرفتش با تو بگویم صفتش تلخ و گوارنده و خوش همچو وفای دل من از طرفی روح امین آمد و ما مست چنین پیش دویدم که ببین کار و کیای دل من گفت که ای سر خدا روی به هر کس منما شکر خدا کرد و ثنا بهر لقای دل من گفتم خود آن نشود عشق تو پنهان نشود چیست که آن پرده شود پیش صفای دل من عشق چو خون خواره شود رستم بیچاره شود کوه احد پاره شود آه چه جای دل من شاد دمی کان شه من آید در خرگه من باز گشاید به کرم بند قبای دل من گوید که افسرده شدی بی من و پژمرده شدی پیشتر آ تا بزند بر تو هوای دل من گویم کان لطف تو کو بنده خود را تو بجو کیست که داند جز تو بند و گشای دل من گوید نی تازه شوی بی حد و اندازه شوی تازه تر از نرگس و گل پیش صبای دل من گویم ای داده دوا لایق هر رنج و عنا نیست مرا جز تو دوا ای تو دوای دل من میوه هر شاخ و شجر هست گوای دل او روی چو زر اشک چو در هست گوای دل من مولانا بلخی