مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۷۶۰: به خدایی که در ازل بودهست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خدایی که در ازل بوده ست حی و دانا و قادر و قیوم نور او شمع های عشق فروخت تا بشد صد هزار سر معلوم از یکی حکم او جهان پر شد عاشق و عشق و حاکم و محکوم در طلسمات شمس تبریزی گشت گنج عجایبش مکتوم که از آن دم که تو سفر کردی از حلاوت جدا شدیم چو موم همه شب همچو شمع می سوزیم ز آتشش جفت وز انگبین محروم در فراق جمال او ما را جسم ویران و جان در او چون بوم آن عنان را بدین طرف برتاب زفت کن پیل عیش را خرطوم بی حضورت سماع نیست حلال همچو شیطان طرب شده مرحوم یک غزل بی تو هیچ گفته نشد تا رسید آن مشرفه مفهوم بس به ذوق سماع نامه تو غزلی پنج شش بشد منظوم شام ما از تو صبح روشن باد ای به تو فخر شام و ارمن و روم مولانا بلخی