مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۷۰۰: عالم گرفت نورم بنگر به چشمهایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عالم گرفت نورم بنگر به چشم هایم نامم بها نهادند گر چه که بی بهایم زان لقمه کس نخورده ست یک ذره زان نبرده ست بنگر به عزت من کان را همی بخایم گر چرخ و عرش و کرسی از خلق سخت دور است بیدار و خفته هر دم مستانه می برآیم آن جا جهان نور است هم حور و هم قصور است شادی و بزم و سور است با خود از آن نیایم جبریل پرده دار است مردان درون پرده در حلقه شان نگینم در حلقه چون درآیم عیسی حریف موسی یونس حریف یوسف احمد نشسته تنها یعنی که من جدایم عشق است بحر معنی هر یک چو ماهی در بحر احمد گهر به دریا اینک همی نمایم مولانا بلخی