مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۶۴۵: گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم ور نه ما عشوه و ناموس کسی نستانیم یوسفانند که درمان دل پردردند که ز مستی بندانند که ما درمانیم ور بدانند حق و قیمت خود درشکنند چونک درمان سر خود گیرد ما درمانیم ما خرابیم و خرابات ز ما شوریده ست گنج عیشیم اگر چند در این ویرانیم کدخدامان به خرابات همان ساقی و بس کدخدا اوست و خدا اوست همو را دانیم مست را با غم و اندیشه و تدبیر چه کار که سزای سر صدریم و یا دربانیم هر کی از صدر خبر دارد او دربان است ما ز جان بی خبریم و بر آن جانانیم من نخواهم که سخن گویم الا ساقی می دمد در دل ما زانک چو نای انبانیم خوش بود سیمتنی کو بنداند که کییم بار ما می کشد و ماش همی رنجانیم یار ما داند کو کیست ولی برشکند خویش کاسد کند و گوید ما ارزانیم سر فرود آرد چون شاخ تر از لطف و کرم ما چو برگ از حذر فرقت او لرزانیم یک زمانم بهل ای جان که خموشانه خوش است ما سخن گوی خموشیم که چون میزانیم بس کن ار چند بیان طرق از ارکان است ما به ارکان به چه مشغول شویم ار کانیم مولانا بلخی