مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۴۹۰: از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم از شاخ درخت تو چنین خام فتیدیم در سایه سرو تو مها سیر نخفتیم وز باغ تو از بیم نگهبان نچریدیم بر تابه سودای تو گشتیم چو ماهی تا سوخته گشتیم ولیکن نپزیدیم گشتیم به ویرانه به سودای چو تو گنج چون مار به آخر به تک خاک خزیدیم چون سایه گذشتیم به هر پاکی و ناپاک اکنون به تو محویم نه پاک و نه پلیدیم ما را چو بجویید بر دوست بجویید کز پوست فناییم و بر دوست پدیدیم تا بر نمک و نان تو انگشت زدستیم در فرقت و در شور بس انگشت گزیدیم چون طبل رحیل آمد و آواز جرس ها ما رخت و قماشات بر افلاک کشیدیم شکر است که تریاق تو با ماست اگر چه زهری که همه خلق چشیدند چشیدیم آن دم که بریده شد از این جوی جهان آب چون ماهی بی آب بر این خاک طپیدیم چون جوی شد این چشم ز بی آبی آن جوی تا عاقبت امر به سرچشمه رسیدیم چون صبر فرج آمد و بی صبر حرج بود خاموش مکن ناله که ما صبر گزیدیم مولانا بلخی