مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۴۸۹: ساقی ز پی عشق روان است روانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی ز پی عشق روان است روانم لیکن ز ملولی تو کند است زبانم می پرم چون تیر سوی عشرت و نوشت ای دوست بمشکن به جفاهات کمانم چون خیمه به یک پای به پیش تو بپایم در خرگهت ای دوست درآر و بنشانم هین آن لب ساغر بنه اندر لب خشکم وانگه بشنو سحر محقق ز دهانم بشنو خبر بابل و افسانه وایل زیرا ز ره فکرت سیاح جهانم معذور همی دار اگر شور ز حد شد چون می ندهد عشق یکی لحظه امانم آن دم که ملولی ز ملولیت ملولم چون دست بشویی ز من انگشت گزانم آن شب که دهی نور چو مه تا به سحرگاه من در پی ماه تو چو سیاره دوانم وان روز که سر برزنی از شرق چو خورشید ماننده خورشید سراسر همه جانم وان روز که چون جان شوی از چشم نهانی من همچو دل مرغ ز اندیشه طپانم در روزن من نور تو روزی که بتابد در خانه چو ذره به طرب رقص کنانم این ناطقه خاموش و چو اندیشه نهان رو تا بازنیابد سبب اندیش نشانم مولانا بلخی