مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف س تا ل
غزل شمارهٔ ۱۳۱۴: به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک شب آمد چون مه تابان شه خون خوار پنهانک دهان بر می نهاد او دست یعنی دم مزن خامش و می فرمود چشم او درآ در کار پنهانک چو کرد آن لطف او مستم در گلزار بشکستم همی دزدیدم آن گل ها از آن گلزار پنهانک بدو گفتم که ای دلبر چه مکرانگیز و عیاری برانگیزان یکی مکری خوش ای عیار پنهانک بنه بر گوش من آن لب اگر چه خلوتست و شب مهل تا برزند بادی بر آن اسرار پنهانک از آن اسرار عاشق کش مشو امشب مها خامش نوای چنگ عشرت را بجنبان تار پنهانک بده ای دلبر خندان به رسم صدقه پنهان از آن دو لعل جان افزای شکربار پنهانک که غمازان همه مستند اندر خواب گفت آری ولیکن هست از این مستان یکی هشیار پنهانک مکن ای شمس تبریزی چنین تندی چنین تیزی کجا یابم تو را ای شاه دیگربار پنهانک مولانا بلخی