مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف س تا ل
غزل شمارهٔ ۱۲۰۶: سوی لبش هر آنک شد زخم خورد ز پیش و پس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوی لبش هر آنک شد زخم خورد ز پیش و پس زانک حوالی عسل نیش زنان بود مگس روی ویست گلستان مار بود در او نهان جعد ویست همچو شب مجمع دزد و هر عسس کان زمردی مها دیده مار برکنی ماه دوهفته ای شها غم نخوریم از غلس بی تو جهان چه فن زند بی تو چگونه تن زند جان و جهان غلام تو جان و جهان تویی و بس نصرت رستمان تویی فتح و ظفررسان تویی هست اثر حمایتت گر زره ست وگر فرس شمس تو معنوی بود آن نه که منطوی بود صد مه و آفتاب را نور توست مقتبس چرخ میان آب تو بر دوران همی زند عقل بر طبیبیت عرضه همی کند مجس ذره به ذره طمع ها صف زده پیش خوان تو سجده کنان و دم زنان بهر امید هر نفس دست چنین چنین کند لطف که من چنان دهم آنچ بهار می دهد از دم خود به خار و خس خاک که نور می خورد نقره و زر نبات او خاک که آب می خورد ماش شدست یا عدس رنگ جهان چو سحرها عشق عصای موسوی باز کند دهان خود درکشدش به یک نفس چند بترسی ای دل از نقش خود و خیال خود چند گریز می کنی بازنگر که نیست کس بس کن و بس که کمتر از اسب سقای نیستی چونک بیافت مشتری باز کند از او جرس مولانا بلخی