مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۸۸۵: بار دگر آمدیم تا شود اقبال شاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بار دگر آمدیم تا شود اقبال شاد دولت بار دگر در رخ ما رو گشاد سرمه کشید این جهان باز ز دیدار ما گشت جهان تازه روی چشم بدش دور باد عشق ز زنجیر خویش جست و خرد را گرفت عقل ز دستان عشق ناله کنان داد داد مریم عشق قدیم زاد مسیحی عجب داد نیابد خرد چونک چنین فتنه زاد باز دو صد قرص ماه بر سر آن خوان شکست دل چو چنین خوان بدید پای به خون درنهاد دولت بشتافته ست چون نظرت تافته ست تا که بقا یافته ست عاشق کون و فساد مفخر تبریزیان شمس حق ای خوش نشان عالم ای شاه جان بی رخ خوبت مباد مولانا بلخی