مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۸۲۲: عشق اکنون مهربانی میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق اکنون مهربانی می کند جان جان امروز جانی می کند در شعاع آفتاب معرفت ذره ذره غیب دانی می کند کیمیای کیمیاسازست عشق خاک را گنج معانی می کند گاه درها می گشاید بر فلک گه خرد را نردبانی می کند گه چو صهبا بزم شادی می نهد گه چو دریا درفشانی می کند گه چو روح الله طبیبی می شود گه خلیلش میزبانی می کند اعتمادی دارد او بر عشق دوست گر سماع لن ترانی می کند اندر این طوفان که خونست آب او لطف خود را نوح ثانی می کند بانگ انانستعین ما شنید لطف و داد و مستعانی می کند چون قرین شد عشق او با جان ها مو به مو صاحب قرانی می کند ارمغان های غریب آورده است قسمت آن ارمغانی می کند هر که می بندد ره عشاق را جاهلی و قلتبانی می کند سرنگون اندررود در آب شور هر که چون لنگر گرانی می کند تا چه خوردست این دهان کز ذوق آن اقتضای بی زبانی می کند مولانا بلخی