مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۶۹۸: آن کس که ز تو نشان ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن کس که ز تو نشان ندارد گر خورشیدست آن ندارد ما بر در و بام عشق حیران آن بام که نردبان ندارد دل چون چنگست و عشق زخمه پس دل به چه دل فغان ندارد امروز فغان عاشقان را بشنو که تو را زیان ندارد هر ذره پر از فغان و ناله ست اما چه کند زیان ندارد رقص است زبان ذره زیرا جز رقص دگر بیان ندارد هر سو نگران تست دل ها وان سو که تویی گمان ندارد این عالم را کرانه ای هست عشق من و تو کران ندارد مانند خیال تو ندیدم بوسه دهد و دهان ندارد ماننده غمزه ات ندیدم تیر اندازد کمان ندارد دادی کمری که بر میان بند طفل دل من میان ندارد گفتی که به سوی ما روان شو بی لطف تو جان روان ندارد مولانا بلخی