جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۲۸۳: چه عجب بود ز تو ای پسر که به حال ما نظری کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه عجب بود ز تو ای پسر که به حال ما نظری کنی ز سر صفا قدمی نهی به ره وفا گذری کنی توهمی روی و من از عقب به فغان که ازسرمرحمت چو رسد به گوش تو آن صدا به سوی قفانظری کنی چه جفا ازان بترم بود که کنی وفا به دگر کسان به وفای تو که نه راضیم ز جفا که با دگری کنی چو رسی به کلبه محنتم چه کشم به پیش تو ماحضر که تو نور دیده چنان نیی که نظر به ماحضری کنی من و دل فتاده زهم جداکرمی بود ز تو ای صبا که به دل ز من خبری دهی و ز دل مرا خبری کنی چو ز خود جدا نشدی دلا به هوای کعبه مکن سفر به وصال کعبه گهی رسی که ز خود جدا سفری کنی چو بلای جان تو جامیا نبود بغیر بتان کسی چو رسد بتی خرد آن بود که ازان بلا حذری کنی جامی هروی