جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۹: دل خون و جگر پرخون بار دگرم شب شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل خون و جگر پرخون بار دگرم شب شد خونخواری امشب را اسباب مرتب شد هر جام که ساقی داد از بخل مرا نیمه چون یاد لبت کردم از گریه لبالب شد بگرفت تب هجرم درد سر من اکنون از بودن سر بر تن خاصیت آن تب شد دی مست برون راندی بس سر که اسیران را چون گوی به میدانت زیر سم مرکب شد هر لحظه سواد غم آرم به بیاض دل تا دوده که من با گریه مرکب شد افتاد دل صدکس سی پاره به راه تو هرگه که به بر مصحف میلت سوی مکتب شد آب است تو را غبغب پیدا شود آب از چه چون است که از آبت پیدا چه غبغب شد یا رب چه کمان است آن ابرو که ازو هر شب بس رخنه که در گردون از ناوک یارب شد جانی تو و از قالب چاره نبود جان را بازی آی که جامی را جان بهر تو قالب شد جامی هروی