جامی هروی
اشعار پراکنده
بحر طویل: سقاک الله ای دیار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سقاک الله ای دیار که از دور روزگار تهی مانده ای ز یار من و جان بی قرار به گرد تو اشکبار چه پنهان چه آشکار چو ابری که در بهار کند گریه بر چمن به هر هر منزل و مقام که آن سرو خوشخرام به یاران نشسته رام به عشرت گرفته جام وزان جام شادکام به جایی نهاده گام برآنجای صبح و شام نهم روی خویشتن درین دلگشا محل چو فردوس بی بدل ز دوران پر حیل چه بینم بجز خلل کنم تا برد اجل سر رشته امل گهی ناله بر طلل گهی گریه بر دمن به هر جا زمین نشین شد آن یار نازنین به چشم من غمین که دارد به تیغ کین به جانم غمش کمین خس و خار آن زمین به از سرو و یاسمین به از سنبل و سمن دلی دارم ای نسیم ز هجران او دو نیم چو هر بزم را ندیم تویی ناکشیده بیم گذر کن بر آن حریم که آن مه بود مقیم درآن روضه نعیم بگو شرح حال من چو آن یار دل گسل به قتلم دهد سجل وزآن قتل تنگدل به رفتار معتدل به خاکم رسد خجل به جانش کنم بحل ز شوقش چو گل ز گل زنم چاک پیرهن درین خطه خطر حذر جامیا حذر که با طبع نکته ور کنی دعوی هنر به کف چو نبودت زر سخن گر شود گهر کجا یار سیمبر نهد گوش بر سخن جامی هروی