جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه بین چو آهم به سر از دود دل این چتر سیاه گریه گویند گناه است ز شوق رخ خوب چند دور از تو بود دیده من غرق گناه خاطر از مشغله خسته دلان رنجه مدار پادشا را نبود چاره ز غوغای سپاه کرده ام جای به سر خاک کف پای تو را جای آن دارد اگر سرکشم از افسر جاه سرو را زیب قبا کنی و بس فتنه که خاست وای اگر بر سر آن برشکنی طرف کلاه دل ما را کنی از لطف دو رخ بسته خویش کس ندارد دل درویش بدین لطف نگاه نیست کس محرم راز دهنش بر ذقنش لب بنه جامی و این راز فروگوی به چاه جامی هروی