جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش خوش آن رهرو که در قید مهار مهر دل بستش تن پاکش به پاکی دست برد از چشمه حیوان خضر کی یابد آن دولت که ریزد آب بر دستش ز شاخ سدره آمد نخل او برتر عجب دارم که چون آسیب سنگ ناکسان نوشین رطب خستش اگر صد نشتر محنت رسد بس باشد این مرهم که سوی سینه ریشان التفات خاطری هستش به کحل دولت گیتی سیه چشمی نکرد آری سواد از سرمه «مازاغ » دارد نرگس مستش گذشت از سی و چل بر ساحل بحر طلب عمرم خوش آن کافتد چو او صیدی پس از پنجاه در شستش بود وصاف او جامی دلش را برق غم بادا اگر حرفی نه در وصف رخ او از زبان جستش جامی هروی