جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۷۷۹: بازم اندیشه یاری ست که گفتن نتوان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بازم اندیشه یاری ست که گفتن نتوان بر دل از وی غم و باریست که گفتن نتوان دل وحشی که نشد رام کسی وه که کنون صید فتراک سواریست که گفتن نتوان گر به خونابه برون نقش و نگار است چه باک که درون نقش و نگاری ست که گفتن نتوان صید چشمت به دلیری نرهد کان آهو آن چنان شیر شکاری ست که گفتن نتوان گر شدم مست جمالت چه عجب کین گل نو از کهن باغ بهاری ست که گفتن نتوان سخنت معجز از آنست که این حرف شگرف از لب نکته گذاری ست که گفتن نتوان چند پرسید ز جامی که بگو یار تو کیست گلرخی لاله عذاری ست که گفتن نتوان جامی هروی