جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۷۰۳: چو نبود روی جانان دیده روشن نمی خواهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو نبود روی جانان دیده روشن نمی خواهم چه جای دیده روشن که جان در تن نمی خواهم میفروز ای رفیق امشب چراغ این کلبه غم را که بی روی وی این ویرانه را روشن نمی خواهم ز تار و پود هر جنسی تنش آزار می گیرد به جز برگ گل سوریش پیراهن نمی خواهم غمش آتش به من در زد رمید از دل خیال او که من شبها ز قدسم گوشه گلخن نمی خواهم نشان ای باغبان پیش خس و خارم که بی پایان غمی دارم تماشای گل و سوسن نمی خواهم تنم چون خاک گردد در رهش آبی زن ای دیده که من این گرد محنت را بر آن دامن نمی خواهم به صد زاری وصالش خواستم گفتا برو جامی چه سود از خواهش بسیار تو چون من نمی خواهم جامی هروی