جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۶۷۴: چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو نتوانم که بر خوان وصالت میهمان باشم سر خدمت نهاده چون سگان بر آستان باشم ز خوی نازکت ترسم وگر نی تا سحر هر شب به گرد کوی وی تو نعره زنان افغان کنان باشیم به هر گونه که باشم از من بدروز نپسندی نمی دانم چه سان می خواهیم تا آن چنان باشم من از تو شاد گردم تو ز من غمگین خوشا جایی که تو باشی عیان در دیده من من نهان باشم گشادی پرده از عارض مکن منع من از افغان رها کن تا زمانی بلبل این گلستان باشم ز ناموس خودم مقصود نام و ننگ توست ار نه مرا غم نیست کز عشق تو رسوای جهان باشم طفیل من همی دیدند رویت دیگران واکنون شدم راضی که چون جامی طفیل دیگران باشم جامی هروی