جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۴۸۷: خرامان می رود آن شوخ و صد بیدل ز دنبالش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خرامان می رود آن شوخ و صد بیدل ز دنبالش به خون غلطان ز ناوکهای چشم مست قتالش ز من دامن کشان بگذشت بشتاب ای صبا از پی بیفشان گرد ادبار من از دامان اقبالش چو موری گشته ام از ضعف کو آن قوت بختم که بینم خویش را روزی طفیل مور پامالش شدم بی او ز مویی زارتر کو نامه بر مرغی که بندم در میان نامه خود را بر پر و بالش جوان و شوخ و خودکام است و باد خوبیش در سر کجا در دل کند جا پند پیران کهنسالش خطش نورسته ریحان است گرد چشمه حیوان نشاید تخم آن ریحان به غیر از دانه خالش به خون دیده صورت بست شرح حال خود جامی که می گوید به آن سلطان خوبان صورت حالش جامی هروی