جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۳۷۱: اگر هر شب نه در بستر نم از چشم ترم افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر هر شب نه در بستر نم از چشم ترم افتد ز چاک سینه چون آتش جهد در بسترم افتد چو در جانم زدی آتش برون ران از در خویشم مبادا در حریم مجلست خاکسترم افتد نشست اندر سرم سنگ جفایت گر سرم از تن فتد بهتر که این تاج کرامت از سرم افتد نخواهم کشتنت گویی ولی با آن لب و غمزه که خونخوارند و خونریز این سخن چون باورم افتد چو بی تو می خورم ساغر تهی ناگشته پرگردد ز قطره قطره خون کز هر مژه در ساغرم افتد بتر افتادم از عشقت خطا بود آنکه می گفتم که عشق تو ز دیگر خوبرویان بهترم افتد به عهد عافیت کردم هوای آن جوان جامی چه دانستم کزو هر دم بلایی دیگرم افتد جامی هروی