جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۱۷۸: وه که باز از کف من دامن مقصود برفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وه که باز از کف من دامن مقصود برفت یار دیر آمده از پیش نظر زود برفت تن که آزرده تیغ ستمش بود بماند جان که آویزه بند کمرش بود برفت وعده می کرد که دیگر نروم راه فراق تا چه کردم که نه بر موجب موعود برفت دل که از خون رخم اندود برو گو که خوشم که به بازار غم آن قلب زراندود برفت بود خوشنودیش آن کز غم او جان بدهم لله الحمد کزین غمزده خوشنود برفت خبر فرقت او داد و شد آواره رقیب زد به ویرانه ما آتش و چون دود برفت جگری شد رخ جامی که ز غم کاهی بود بس کش از دیده سرشک جگرآلود برفت جامی هروی