جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۹۱: دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب حال خود مشروح گفتم وقت لطف است ای طبیب هر شفا در حقه غیب است و آن در دست توست حقه بگشا و کرامت کن شفایی عن قریب جوشش دریای فضلت نیک و بد را شامل است گرچه از بد بدترم حاشا که مانم بی نصیب عاشق بیمار را وصل حبیب آمد علاج زآستانت چون روم چون هم طبیبی هم حبیب با تو دستاویز من تنهایی و غربت بس است با غریبان لطف و رحمت نیست از خویت غریب عمر شیرین عیش خوش از دولت وصل تو بود لا بقائی بعده یحلو و لا عیشی یطیب بنده جامی را به مسکینان این درگاه بخش استجب هذاالدعا فی شانه یا مستجیب جامی هروی