فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۶۵: از پی دیوانگی تا آستین بالا زدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از پی دیوانگی تا آستین بالا زدیم همچو مجنون خیمه را در دامن صحرا زدیم زندگانی بهر ما چون غیر دردسر نداشت بر حیات خود به دست مرگ پشت پا زدیم تا به مژگان تو دل بستیم در میدان عشق خویش را بر یک سپاهی با تن تنها زدیم بی نیازی بین که با این مفلسی از فر فقر طعنه بر جاه جم و دارائی دارا زدیم تا قیامت وعده کوثر خمارم می گذاشت باده را در محفل آن حور با هورا زدیم کیست این ماه مبارک کانچه را ما داشتیم در قمار عشق او شب تا سحر یک جا زدیم گر خطرها داشت در پای سیاست فرخی حالیا ما با توکل، دل بر این دریا زدیم فرخی یزدی