نیر تبریزی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۷: زکمان ابروی دلنشین چو خدنک غمزه رها کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زکمان ابروی دلنشین چو خدنک غمزه رها کنی سز دار بتیربهای او دو هزار خون خطا کنی تو زهر طرف که کشی کمان کنمت سپر تن ناتوان که مباد بر دل دیگران رهی از مراوده وا کنی کشم آنچه ناز توانمت گاه پیش غیر نخوانمت که ستیزه جوئی و دانمت که بهانه بهر جفا کنی بدلم شرر زدی از ستم زدم ز غیرت مشق دم بکن آنچه دانیم ای صنم که ز ماست هر چه بما کنی بخدنگ غمزۀ جانستان چو ز پا فکندیم ایجوان چه شود دمی بوداع جان نگهی اگر بقفا کنی ز بلای چشم تو کشوری همه شب ستاده بداوری تو دگر ندانمت ای پری که بکار خلق چها کنی نه بنزد خویش خوانیم نه ز کوی خویش برانیم نه ببندی و نه رهائیم نه کشی مرا نه دوا کنی رطب است خارجفای تو شکر است زهر بلای تو چو توئی چو نیست بجای تو صنما بکن که بجا کنی چه جفا که نیّر ناتوان نکشد ز دست تو دلستان بفدای چشم تو ایجوان که کشی مرا و رها کنی نیر تبریزی