صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۹: هر گه بخاطرم تو پریوش گذر کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر گه بخاطرم تو پریوش گذر کنی ملک وجود من همه زیر و زبر کنی آن لعبتی که دیده ببندم چو از رخت خود را میان خلوت دل جلوه گر کنی آن دلبری که بیشترت جان فدا کنند بر عاشقان هر آنچه جفا بیشتر کنی با این دو ترک مست بهر جا که پا نهی یغمای عقل و دین و دل و جان و سر کنی دانی به عاشقان چه ز حسن تو می رود روزی اگر در آینه بر خود نظر کنی قربان خاک پای تو ما را چه می شود خاک رهت شماری و برما گذر کنی رستیم در غمت ز جهان زانکه هر که را از خود خبر کنی ز جهان بی خبر کنی خوردم ز غمزهٔ تو هزاران خدنگ و باز خواهم نشانه ام به خدنگ دگر کنی کم شانه زن بزلف دل زار عاشقان تا کی از این پریش وطن در بدر کنی آنرا که چون صغیر دهی بوسهٔی ز لب بیزارش از حلاوت قند و شکر کنی صغیر اصفهانی