صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۵: نتوان گفت رخت را قمر آری آری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نتوان گفت رخت را قمر آری آری که تو هستی ز قمر خوبتر آری آری بهم آویخته زلفین سیاهت نی نی زنگیان ریخته بر یکدیگر آری آری جلوه ات از در دو دیوار پدیدار ام ا نیست هر بی بصر اهل نظر آری آری جهل بوجهل عجیب است ولی نیست عجب از نبی معجز شق القمر آری آری ترک جان تا نکند نگذرد از خود غواص کی ز دریا بکف آرد گهر آری آری محتسب سنگ بجامم زد و گردون بسرش از مکافات نبودش خبر آری آری آدمی زاده عجب نیست اگر کرد خطا که خطا باشدش ارث پدر آری آری تا که دست تو رسد پای ز میخانه مکش تو ندانی که چه داری بسر آری آری گر از اینگونه کلامت بزبانست صغیر بهتر آنست نویسی به زر آری آری صغیر اصفهانی