صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۰: ستم ار بناتوانان ز ستمگری رسانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ستم ار بناتوانان ز ستمگری رسانی بستم دچار گردی تو بوقت ناتوانی عجب است اگر ز چشمت نفشاند آسمان خون چو تو اشک چشم مظلوم بخاک ره فشانی عجب است اگر نخیزند بکینت اهل عالم که تو شادمان نشینی دگری بغم نشانی عمل تو همچو فرزند بدامن تو پیچد اگرش ز پیش رانی وگرش بخویش خوانی بنهادت این چه خصمی است که با دل خلایق نگهت کند خدنگی سخنت کند سنانی بدلی که از تو لرزد بخدا که می نیرزد همه عمر اگر نشینی بسریر کامرانی ز چه غره ای ببازو که ز صاحبان نیرو بشکست پنجه ام د چوقضای آسمانی تو پلنگ خو چه لافی ز مقام آدمیت که بجز ز نقش و ترکیب بآدمی نمانی ز معاد برحذر شو صفت سبع رها کن که بهر صفت فزونی تو بصورت همانی ز جهان صغیر بگذر غم عاقبت همی خور که بهر طریق باشد گذرد جهان فانی صغیر اصفهانی